مهيارمهيار، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

مهيار دليل خوشبختي مامان و بابا

آینه و دیوار صورتی

مشغول آشپزی بودم که دیدم مهیارمشکوک ساکته. سریع و سیر خودمو رسوندم تو اتاق خواب خودمون که چشمتون روز بد نبینه به چه صحنه ای برخوردم . بله آقا مهیار  دیوار و آینه رو با رژلب من حسابی نقاشی کرده بود . آینه رو شب قبل به خاطر شیطنتهای مهیار از رو دراورش ورداشتیم چون در آستانه شکستن بودآخه قبلا یه دو سه باری از خجالت آینه ها در اومده بود و شکسته بودشون وحالا هم که دفتر نقاشی جدیدش شده اونم با چه مداد رنگی! منم که نتونستم از دیوار و دست و صورت خودش عکس بگیرم چون گوشی ازم ميخواست. ...
14 شهريور 1393

فرهنگ کلمات مهیار ۲

الان مهیار خیلی خوب حرف میزنه و جواب میده و لی گاهی بعضی کلمات رو خوب نميتونه ادا کنه مثل لازانی:لازانیا ورفر:فرنی تیاط:حیاط پلتی:پلنگ صورتی چاق:قاچ  
10 شهريور 1393

حس زيبا

امشب مهيار براي اولين بارتنهايي با بابا مهديش يه حمام حسابي رفت و منم كلي به كارام رسيدم،تا اينكه وقت خواب شدو طبق معمول من كلي با مهيار بازي كردم و كلنجار رفتم و از اين اتاق به اون اتاق شديم و باز _مامان كارتون ببينم و-مامان نقاشي بكشيم و....... منم بايد ميشدم غلام حلقه به گوش و تمام اوامر جناب مهيار خان رو انجام ميدادم ببينم كي رضايت بدن و بخوابن.... بالاخره مهيار گفت بريم تخت خودم اتاق خودم و من كلي خوشحال شدم( لازمه بگم كه مهيار و بعد از اينكه از شير گرفتم و از پوشك اتاقشو كامل جدا كردم ..يعني تختشم كه توي اتاق خودمون بود انتقال داديم به اتاق خودشوالان ديگه آقا مهيار جدا توي اتاق خودش مي خوابه) رفتيم اتاق مهيار كه بخوابه طبق معمول من...
31 تير 1393

كودكانه هاي مهيار

اين روزها در هياهوي بي امان زندگي ، زير سنگيني هزاران مسئوليت و دين ، عالمي دارم با كو دكا نه هاي مهيارم: -وقتي مياد و مي بينه كه من تو آشپزخونه مشغولم و چون دوست داره من كنارش باشم با وجود اينكه خودش مي تونه سي دي كارتوناشو بذاره يه اسباب بازي دست راست يكي دست چپ مي گيره و تند تند مياد ميگه مامان من دستم بنده تو موشانه( همون كارتون موش و گربه) بذار! -وقتي سر ميز غذاييم و داريم غذا مي خوريم يا مهموني هستيم يا هر وقتي كه آب بخواد بايه ادا و نازي ميگه بي زحمت آب ميخوام ( البته بيشترم به بابا مهدي ميگه)كه دلم مي خواد اون لحظه بخورمش و عاشق اين بي زحمت گفتنشم. - وقتي دست به چيز كثيفي ميزنه و صداي بلند منو ميشنوه كه دست نزن سريع ميگيره جلو دماغشو...
23 تير 1393

آخه چرا؟؟!!

نميدونم چرا وبمون مشكل پيدا كرده كلي عكس از مهيار دارم ولي نميتونم آپ كنم عكساي آتليه و... هر كاري هم مي كنم نميشه حسابي به هم ريختم.
26 خرداد 1393

پسرك دل نازك ♥♥♥

امروز نه ببخشيد يعني همون ديروز كه پنجشنبه بود بعد از ظهرش كلي با مهيار كلنجار رفتم كه بخوابه ولي نخوابيد كه نخوابيد موهامو باز مي كرد واز سر وكولم بالا ميرفت و آروم هم كه مي نشست صدا مي زد مامان بيا منو بخور.. منم مي رفتم از دست و پا وصورتو همه شروع مي كردم بخور بخور♥♥ من خسته مي شدم و مهيار نه! بعد از كلي بازي كه نخوابيد تي وي رو روشن كردم شايد كارتون ببينه و بخوابه اتفاقي شبكه دو رو گرفتم يه فيلم داشت نشون مي داد به اسم (پسر فيل بان)چون يه بچه نقش اصليش بود براي مهيار جلب توجه كرد و منم گذاشتم نگاه كنه ولي... احساس كرده بودم مهيار خيلي تحت تأثير فيلمه خواستم كانال رو عوض كنم كه نذاشت يه صحنه فيلم يكي از فيلهاي پسر بچه مرد و پسر بچه بالاي ...
26 ارديبهشت 1393