مهيارمهيار، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

مهيار دليل خوشبختي مامان و بابا

كودكانه هاي مهيار

1393/4/23 3:37
نویسنده : مامان
595 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزها در هياهوي بي امان زندگي ، زير سنگيني هزاران مسئوليت و دين ، عالمي دارم با كو دكا نه هاي مهيارم: -وقتي مياد و مي بينه كه من تو آشپزخونه مشغولم و چون دوست داره من كنارش باشم با وجود اينكه خودش مي تونه سي دي كارتوناشو بذاره يه اسباب بازي دست راست يكي دست چپ مي گيره و تند تند مياد ميگه مامان من دستم بنده تو موشانه( همون كارتون موش و گربه) بذار! -وقتي سر ميز غذاييم و داريم غذا مي خوريم يا مهموني هستيم يا هر وقتي كه آب بخواد بايه ادا و نازي ميگه بي زحمت آب ميخوام ( البته بيشترم به بابا مهدي ميگه)كه دلم مي خواد اون لحظه بخورمش و عاشق اين بي زحمت گفتنشم. - وقتي دست به چيز كثيفي ميزنه و صداي بلند منو ميشنوه كه دست نزن سريع ميگيره جلو دماغشو، صورتو دهنو و دماغو همه رو كج وكوله ميكنه ميگه بو ميده و ميذاره زمين. -خيلي هم علاقه شديدي به كيف داره از همه نوعي : كيف پول كيف شوني كيف دستي و....وقتي ميگم بريم بيرون سريع ميره سراغ كمد كيفاي منو يكي رو كه بيشتر مواقع استفاده مي كنم ور مي داره و مياره، بعدكه ميگم بايد لباس بپوشي خودش انتخاب ميكنه كه چي بپوشه و گاهي من اين وسط ميمونم بايه تي شرت و يه شلوارك يا شلواري كه هيچ همخواني باهم ندارن:( :(‌ :(‌ :بعد كه موفق شد منو مجبور كنه كه رنگ و وارنگ لباس براش بپوشم كيفو تا دم در ميكشونه و ميگه بريم مهموني و تا جايي كه خسته بشه كيفو با خودش حمل ميكنه. وقتي خوب فكر مي كنم مي بينم زودتر از اوني كه فكرشو مي كردم بچه ها بزرگ ميشن ، آرزويي كه دوران باردار به دليل مشكلات زيادي كه داشتم مي كردم كه : اي كاش بچه منم به دنيا بياد...... ، كاش حرف بزنه با كاش زودتر راه بره و .... حالا تو اين ساعت و تو اين زمان بازهم از خدا ممنونم كه منو به آرزوهام رسوند.

پسندها (6)

نظرات (5)

مامانيه نيكا
23 تیر 93 3:53
Ghorbonesh beram man ke inghader asale, pas aksaye mahyar jonam kooooooo??? Delemon vasash ye zare shode,,, Mibosamet golam mahyare khoshgelamo bebos
مامان
پاسخ
خدا نكنه خاله جون ، والا خودمم خيلي تلاش كردم نميدونم وب مشكل داره سيستم مشكل داره نميدونم چرا تو پست قبلي هم گفتم كه نميتونم عكس بذارم ..!! خيلي از وب دوستان روهم نميتونم ببينم
الناز لاله
24 تیر 93 3:03
خدا محافظ کوچلوهامون باشه چه زود گذشت این چند 2 سال و نیم به سرعت یک چشم زدن
مامان
پاسخ
آمين
سمانه(مامان سروش)
24 تیر 93 14:30
ای جونمممممممممم! چقدر دنیامونو عوض کردن،چقدر شیرینه بودنشون خدا همشونو حفظ کنه
مامان
پاسخ
واقعا ...ايشالا
الهه
25 تیر 93 3:01
خانوم خیر مقدم! من رو بردی تو فکر این روزها خیلی این دغدغه رو دارم. ولی چه میشه کرد؟ به بقیه زندگی نمیشه استپ داد و بست فقط به تماشای این گلها نشست.خیلی فکر میکنم آیا به خوبی مز مزه میکنم این روزهای تکرار نشدنی رو؟ مامانش بی زحمت یه ماچ گنده از طرف ما لطفا! مهیار جونم بی زحمت لپت رو بیار جلو عزیزم! وای خدا چه پسر عسلی شده! خدا حفظش کنه.
مامان
پاسخ
فداي تو الهه جون. واقعا نميشه حرفتون كاملا صحيح ولي احساساتمونه ديكه كاهي چه فكرايي كه نميكنيم ..... عزيزي خانم حتما آدرينا خوشكلمم شما ببوسين
زهرا
4 مرداد 93 15:06
مامانی مهیار لینکم کن
مامان
پاسخ
چشم با كمال ميل