مهيارمهيار، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

مهيار دليل خوشبختي مامان و بابا

پسرك دل نازك ♥♥♥

1393/2/26 3:45
نویسنده : مامان
558 بازدید
اشتراک گذاری
امروز نه ببخشيد يعني همون ديروز كه پنجشنبه بود بعد از ظهرش كلي با مهيار كلنجار رفتم كه بخوابه ولي نخوابيد كه نخوابيد موهامو باز مي كرد واز سر وكولم بالا ميرفت و آروم هم كه مي نشست صدا مي زد مامان بيا منو بخور.. منم مي رفتم از دست و پا وصورتو همه شروع مي كردم بخور بخور♥♥ من خسته مي شدم و مهيار نه! بعد از كلي بازي كه نخوابيد تي وي رو روشن كردم شايد كارتون ببينه و بخوابه اتفاقي شبكه دو رو گرفتم يه فيلم داشت نشون مي داد به اسم (پسر فيل بان)چون يه بچه نقش اصليش بود براي مهيار جلب توجه كرد و منم گذاشتم نگاه كنه ولي... احساس كرده بودم مهيار خيلي تحت تأثير فيلمه خواستم كانال رو عوض كنم كه نذاشت يه صحنه فيلم يكي از فيلهاي پسر بچه مرد و پسر بچه بالاي سرش داشت گريه مي كرد،يك لحظه ديدم مهيار چنان اشكي مي ريخت و گريه مي كرد براي پسرك كه نگو نپرس!و مدام مي گفت: (بلند شو بلند شو) حرف پسر بچه رو تكرار مي كردسريع رفتم گرفتمش بغلم ونوازشش كردم تا آروم بشه وكلي باهاش صحبت كردم و خوشبختانه يه خانمي اومد پيش پسره و منم از فرصت استفاده كردم و گفتم نگاه كن مامانش اومده پيشش و مواظبشه و .... كلي هم به خودم لعنت فرستادم كه اين كانالو بعد نود و بوقي گرفتم.و بالاخره مهيار بعد كلي گريه آروم شد وخوابيد. ♥♥♥الهي فداي اون دل نازكت بشه مامان ♥♥♥
پسندها (7)

نظرات (9)

مامان نیکا
26 اردیبهشت 93 12:48
elahi bemiram azizam ghorbone dele mehrabonet beram
مامان
پاسخ
خدا نكنه خاله جون
مامان الی و محیا بانو
27 اردیبهشت 93 9:01
ااااااای جونم چقدر دل نازک۰۰۰۰آخخخخخخی عزیزمی حالا اگه دختر بودی یه چیزی۰۰پسر هم اینقدر مهربون!!!! میفهممت مامانی گاهی منم برای خواباندن محیا به هر دری میزنم۰۰۰۰۰
مامان
پاسخ
ديدين تو رو خدا !! فدات شم عزيزم
مامان
28 اردیبهشت 93 16:25
آخی، چه مهربوووووون. چه دل کوچیک و نازکی دارن این فرشته ها.... بوووووس برای مهیار عزیزم
مامان
پاسخ
ممنونم دوست عزيز اينم براى اميرحسين عزيز
الهه
30 اردیبهشت 93 2:49
عزیز مهربونم خدا الهی همیشه سر راهش تو زندگیش آدمهای مهربونی مثل خودش رو قرار بده
مامان
پاسخ
مرسى الهه جونم از دعاى قشنگت براى شما وادريناى عزيز هم اميدوارم همينطورباشه.
الناز لاله
18 خرداد 93 10:56
خدارو شکر که تو یکی از شر پوشک خلاص شدی به ما هم راه حل را به ما بگین
سمانه(مامان سروش)
18 خرداد 93 16:54
ای جانم!!!چه مهربون و با هوشه این نازنین پسر
مامان
پاسخ
عزيزيد
الهه
12 تیر 93 3:00
خانوم نمیخواهی بی خیال این آخه چرا بشی؟! حالا بدون عکسم قبوله بفرمایید تو وبلاگتون یه چی بنویسید خوب!
زهرا
25 تیر 93 0:00
آخه ای نازی واقعا این بچه ها برای خودشون دنیایی دارن ای کاش ما آدم ها هیچ وقت بزرگ نمیشدیم
مامان
پاسخ
دقيقا
مامان مهراد
27 مرداد 93 9:59
الهـــــــــــــــــــــی .... قربون مهیار عسلی برم من.... چه دل نازکی داره این وروجک.... خدا براتون حفظش کنه.... خیلی خوب کاری کردی کانال رو عوض کردی. مفهوم مرگ تو این سن برای بچه ها خیلی سنگینه.... راستی هنوز هم فرار میکنه بدو بره تو کوچه مامانی؟؟؟؟
مامان
پاسخ
نه کمتر دیگه فرار می کنه