مهيارمهيار، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

مهيار دليل خوشبختي مامان و بابا

اتفاق بد

1392/3/18 1:38
نویسنده : مامان
150 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم، دردونم!! عزيزم امروز مامان مرد و زنده شد

داشتي تو اتاق با دختر عمه بازي مي كردي كه سرت خورد به لبه ي تختناراحتگریهبالاي ابروت زخم شد برديمت بيمارستان زنگ زديم بابا اومد ، آخ كه يادم مي افته  مي ميرم، اون صورت ماهت پر خون بود ..

5 تا بخيه خورد . پسرم منو ببخش كه بيشتر مراقبت نبودم، از ظهر همش دلشوره داشتم وقتي رفتيد تو اتاق چند بار اومدم بهتون سر زدم ديدم داريد بازي مي كنيد رفتم، سري آخر كه داشتم مي اومدم ديگه تا من رسيدم سرت خورده بود.....آخ الهي مامان فدات كه چقدر تو بيمارستانم اذيت شدي همش گريه مي كردي و مي گفتي:"بابا ددر" نميذاشتي بخيه بزنن سه نفري گرفته بودن كه بتونن بخيه بزنن و شماهم كه نمي ايستادي. تو راه خونه اينقد خسته بودي كه تو ماشين خوابت گرفت شب هم بابا بردت پارك تا شايد يه خورده روحيه ات عوض بشه. گل مامان منو ببخش كه بيشتر مراقبت نبودم!ناراحتناراحتناراحتامروز تازه روز اول 15 ماهگيت بود.

1

2

3

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

اعظم مامان زهرا
20 دی 92 1:51
آخی خاله جون ناراحت شدم. خدا رو شکر ک بخیر گذشت مامانی شما مگه کجایین که برف نداشتین؟؟؟
مامان
پاسخ
ممنونم عزيزم،آره واقعا" به خير گذشت ما خرم آباديم امسال همش بارون داشتيم و سرما
الهه
23 دی 92 0:49
آخی، آخی، آخی بمیرم چه سخت عزیزم گذشته رفته انشالله دیگه هیچ وقت پیش نیاد برای گل پسر شما و هیچ بچه دیگری
مامان
پاسخ
ممنونم عزيزم ان شاالله فداي تو مهربون