از شير گرفتن مهيار
امروز بالاخره تصميم قطعي گرفتم كه شروع كنم (آخه يك ماهه كه مدام دارم بهش فكر مي كنم كه چيكار كنم و چيكار نكنم و استرس زيادي دارم ) در نهايت با كلي تحقيق و مطالعه و مشورت تصميم گرفتم كه آروم آروم كمش كنم تا زياد اذيت نشه.آخه مهيار خيلي شير ميخوره و خيلي وابسته است
امروز از ساعت 9/30 كه بيدار شد نخورد تا 3 بعد از ظهر با وجود سرما ولي بردمش بيرون از خونه تا سر گرم بشه و كمتر درخواست كنه.
اولين روز شروع يه اتفاق بد و وحشتناك افتاد; آقا مهيار لطف كردن آيينه ( آينه شمعدون عروسيمو ) زد شكست. لحظه اي كه داشت مي افتاد ديدمش و جيغ زدم با جيغ من مهيار دويد و اومد كنار و باز هم خدا رحم كرد و آيينه روش نيوفتاد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی