مهيارمهيار، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

مهيار دليل خوشبختي مامان و بابا

تولد يك سالگي

1392/10/8 3:14
نویسنده : مامان
3,373 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم ،

يك پاييز

يك زمستان

يك بهار

ويك تابستان را ديدي،

زين پس همه چيز جهان تكراريست

                                          جز مهرباني

اميدوارم تمام زندگيت سر شار از محبت و مهرباني و عشق باشد.

عزيز دلم تولد يك سالگيت مبارك ..صد ساله شي..♥♥

اينم كارت تولدت ازش عكس گرفتم كه هميشه داشته باشيش:

1

البته من مد نظرم اين بود كه يه صفحه كامل عكست باشه متن صفحه اي ديگه ولي چون خيلي كار داشتم و يك دفعه برنامه به هم خورد و تولدي رو كه قرار بود تو سالن بگيريم مجبور شديم خونه بگيريم، كارتتو تلفني سفارش دادم و با آژانس عكسو فرستادم محل كار عمو امين و خاله معصومه هم همكاري كردو..... اينجوري شد، البته بدم نشد ها به نوعي قشنگم شد. كلي هم زحمت افتادن دستشون درد نكنه.

براي شامم خاله هات پسر گلم حسابي زحمت افتادن خيلي زود اومدن كمكم و همه چي رو روبراه كردن

دست گلشون درد نكنه حسابي خسته شدن. خلاصه با اينكه برنامه به دلايلي به هم خورد ولي تولدت تو خونه خودمون خوب شد. بابا جونتم دو تا كيك خوشگل برات گرفته بود (چون مهمونا زياد بودن مردا طبقه پايين بودن و خانوما بالا) اينم عكس دو تا كيكت:

اين كيك خانما

2

اينم كيك آقايون

3

ايناهم كار خاله معصومه بود تند وتند از سفره و تو و.... عكس مي گرفت دستش درد نكنه البته عكساي ديگه هم بود ولي من فقط اونايي رو كه مجاز بودمو گذاشتم ديگه :

4

5

6

آخ مامان فدات كه چقد خسته اي..

7

بعد مراسم مهمونا داشتن خدا حافظي مي كردن كه خاله معصومه اومد گفت بيايين مهيارو ببينين لبخند بله آقا مهيار نشسته بود و يه شيريني، يه خيار ور داشته بود داشت نوش جان مي كرد لبخند آخه هر چي ما تلاش كرديم كه آقا غذا ميل بفرمايند نتيجه نداشت كه نداشت... جوراب و .... هم كه معلوم نبود كي دراومده بود و افتاده بود...نیشخند

8

9

9

10

وبالاخره ما تونستيم مهيارو با يكي از مهمونا تنها گير بندازيم و عكس بگيريم .. اينم آقا پارسا پسر خاله مهيار

11



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان
8 دی 92 9:53
عزیزم تولدت مبارک.
مامان
پاسخ
ممنونم از شما
الناز مامان مهیار
8 دی 92 20:05
هر روز میام کامنت ها تو میخونم ولی تعجبم به این عکسا مهیار از پارساله فکر کنم دیر کردی میخوایی وبش طبق تاریخ مرتب باشه . راستی مهیاریت خیلی نازه فداش بشم که همه مهیار انگاری نازند
مامان
پاسخ
ممنونم كه هميشه بهمون سر ميزني، آره تازه براش وب درست كردم ميخوام طبق تاريخ جلو برم تا يادداشتايي كه براش گذاشتمو داشته باشه تو وبش .
مامان مرجان
9 دی 92 1:24
چه پسر خوشکلی دارین خدا حفظش کنه.. راستی اگه بخواین میتونین جای اینکه بالای مطلبتو تاریخ بزنین وقتی که ارسال مطلب جدید زدین و نوشتین اول ویرایش تاریخ رو بزنین همون تاریخ که میخواین بزارین بعد ارسال مطلب جدید بزنین اینجوری تاریخی که پایین پست میزنه میشه تاریخ مورد نظرتون.مطلبای قبلی رو هم میتونین توی مدیریت مطالب قبلی و ویرایش همین کار کنین.... موفق باشین...
مامان
پاسخ
عزيزم لطف دارين ،ممنون از راهنماييتون لطف كردين ولي نميدونم چرا يه بار اين كارو كردم نشد بازم امتحان مي كنم شايد بشه.
مامان
9 دی 92 13:21
مامانی ممنون که بمون سر زدی. اگه خدا بخدا و نی نی دار بشم و پسر باشه میخوایم اسمش بزاریم مهیار این اسم داداشی براش انتخاب کرده
مامان
پاسخ
خيلي عاليه خيلي هم خوشحال شدم يك اسم اصيل ايرانيه،اسم يكي از پهلوانان ايراني بوده كه توي گرشاسب نامه اسدي طوسي اومده ايشالا كه خدا دل داداشي رو شاد كنه
الهه
10 دی 92 4:10
عزیز دلم! یکسالت شد! مبارکه مبارکه! 120 ساله بشی وای مامانی چه تولد خوبی چه همه زحمت کشیدین خسته نباشید انشالله همیشه در شادیها باشید و خدا گل پسرتون رو براتون حفظ کنه
مامان
پاسخ
قربونت برم الهه جون ممنونم از دعاي قشنگت. همچنين شما و شازده خانممن دارم مطالب و نوشته هاي قبلا" رو براي مهيار تو وبش ميذارم، مهيار الان نزديك 22 ماهگيه عزيزم.
الهه
13 دی 92 1:00
ای وای! ای چان! ای مامان شیطون بلا! پس جیگرک ما 22 ماهش الان؟! جونم بشی تو موش موشی! خدا حفظش کنه. مامانش پس تند تند تر پستاشو بگذارید که ما بفهمیم زودتر در حال حاضر گل پسر چه میکنه
مامان
پاسخ
چشم حتما" خودمم دوست دارم زودتر تمام شه حال حاضرو بذارمخوب اين وروجك نميذاره بايد خواب باشه تا بيام، الهه خانم گل مرسي كه زود به زود به ما سر ميزني